آسمان ، آبی تر ،
آب ، آبی تر ،
من در ایوانم ، رعنا سر حوض .
رخت می شوید رعنا .
برگ ها می ریزد.
مادرم صبحی می گفت : موسم دلگیری است .
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ، گاز باید زد با پوست .
زن همسایه در پنجره اش ، تور می بافد ، می خواند .
من * ودا * می خوانم ، گاهی نیز
طرح می ریزم سنگی ، مرغی ، ابری .
آفتابی یکدست .
سارها آمده اند .
تازه لادن ها پیدا شده اند .
من اناری را ، می کنم دانه ، به دل می گویم :
خوب بود این مردم ، دانه های دلشان پیدا بود .
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم .
مادرم می خندد .
رعنا هم .
" سهراب سپهری "
با سلام ، این هم شعری زیبا از سهراب .
اگه شعر را با دقت خوندید ، از دیدگاه خودتون نقد و بررسی کنید .
نقاط ضعف و قوت ؛ کلید ها و آرایه های ادبی به کار رفته ، که به ذهنتون اومد را بنویسید
تا همه ی دوستان استفاده کنند .
از این به بعد ، این روش را ادامه میدیم البته با کمک همه ی شما دوستان .
اگه پیشنهاد هم دادین ، کسی برگه ی جریمه ی 20000 تومانی را
پشت شیشه ی مانیتور تون نمی ذاره ؛ قول میدم.